کد مطلب:94586 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120

خطبه 169-چون به بصره نزدیک شد












[صفحه 447]

علی (ع) به عزم جنگ، رو به بصره نهاده بود. هنگامیكه به نزدیك بصره رسید، اهالی بصره عربی را بسوی علی (ع) فرستادند تا شبهه خویش را بزداید و دریابد كه آنان در این نبرد حقی دارند یا نه. علی (ع) مشروح حقیقت را بیان فرمود، بنحوی كه آن اعرابی، آشكارا دانست كه حق با علی (ع) است و عایشه و یارانش قدم براه ناراستی و فتنه نهاده اند. چون علی (ع) اعتراف او را شنید فرمود: اینك كه حقیقت را یافته ای، بیعت كن. آن مرد پاسخ داد:- من از طرف یاران خویش آمده ام، و بی مشورت آنان كاری نمی كنم، مگر آنكه از رای آنان آگاه شوم.... و این خطبه خطاب به اوست تو ای بادیه نشین، كه سفیر عایشه ای، بدان كه حق با من است، و تنها پیمان و بیعت با من رواست بگو بدانم، اگر كسانی كه ترا فرستاده اند تا زمینی را كه از بركت باران، سیراب است بیابی و بسویشان بازگردی و آنان را از خاك پر گیاه و آب خبر دهی، و این بی خبران، كوشش ترا به هیچ گیرند و در سرزمین های خشك و بی آب و گیاه فرود آیند، با این شرایط تو با آنان چه خواهی كرد؟ آن مرد گفت:- من آنان را به حال خود رها می سازم و رو به سرزمینی می نهم كه از بركت آب و گیاه پر ثمر است. اكنون دستت را بر

ای بیعت با من به پیش، آر كه این سرزمین در اختیار من است. و سپس مرد اعرابی گفت: - به خدا سوگند، اینك چنان حجت بر من تمام شده كه دیگر یارای عناد و عصیان و نافرمانی در خویش نمی یابم. پس دستم را برای بیعت با تو پیش می آورم


صفحه 447.